16 ماهگی شازده
نازنین پسرم ....
عشق من ... همه ی وجودم
خیلی دلم میخواد این روزا مثل قبل برات بنویسم از شیرین زبونیات ، حرکات قشنگت ، کارای جدیدی که هر روز یاد میگیری و انجام میدی نفسم ولی نمیـــــــــــــــشه نمیتونم دلم میخواد چیزی که تو وجودم داره میگذره رو بنویسم که روز به روز مامانی رو بیشتر از همیشه شیفته ی خودت میکنی بخاطر همین به شعرا پناه میبرم
پس برات مینویسم ؛
نمیشود که تو باشی
من عاشق تو نباشم
نمیشود که تو باشی
درست همین طور که هستی
و من ، هزار بــــــــــــــار خوبتر از این نباشم
و باز ، هزار بار ، عاشق تو نباشم
نمیشود ، میدانم ...
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد ...
این روزا آبنبات من 9 تا مروارید ناز تو دهنش داره و حسابی درگیر 5 تا دندونیه که داره در میاره انشالا راحت باشه واست مامانی میدونم که سخته پسر مهربونم
بقیه عکسای شازده ایلیا در ادامه مطلب ...
خونه ی خاله روز تولد 6 سالگی کیمیا جون
ساعت 6:48 صبح در حال گردو شکستن واسه صبحانه ( یه همچین پسر ماهی دارم من )
نقاش نازم
ایلیا نازم خیلــــــــــــــــی دوستت دارم عشقم