ایلیاایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات پسر نازم ایلیا

بدنیا اومدن نی نی کوچولوی ما

پسر عزیزم در تاریخ 1391/6/8 ساعت 7:57 دقیقه صبح در بیمارستان ام آر آی شیراز بالاخره اومد تو بغلم و دنیام شد. الهیییییییییی قربونت برم مامان که زیباترین لحظه ها رو از زمان اومدنت برام رقم زدی دوستت دارم مهربونم ...
17 دی 1391

اول: مامان خوب خودم ( مامان جون گل پسرم )

خدایا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داد دوسسسسستت دارم مامان عزیزم جوانی هایت را با بچگی هایم پیر کردم به موی سپیدت مرا ببخش مادر ، ای تمام هستی من     ...
14 آبان 1391

صدای قلــــــــــب تو تمام زندگــــــــــــــــی من

ســــلام عشق مامان دیروز صبح که رفتم صدای قلب نازتو شنیدم دوباره انگار تمام دنیا رو بهم دادی مرسی مامانی که اینقدر خوبی م رسی که تا حالا مامانو اذیت نکردی ......آفرین گل پسرم منم جایزه ت کلی چیزای خوشمزه خریدم خوردم تا شما هم تو دل مامانی کلـــی خوشحال باشی ....از تکون خوردناتم معلوم بود که گل پسرمم حسابی مشغول خوردنه الان که تو 7 ماه هستیم هم شما گل پسر هم مامان تا حالا هیچ مشکلی نداشتیم خداروشکر....تا حالا منم درسته همیشه نگرانتم و دلم میخواد زود بیای تو بغلم ولی از وقتی که قند عسلم تو وجودم شکل گرفته هیچ دردی به سراغم نیومده خداروشکر دوران بارداریه خوبی رو گذروندم . خــــــــدایِِِا شکــــرت که بهم لیاقت مادر شدنو...
4 تير 1391

سلاممممممم قند عسل مامان

سلاممم گل پسرم امروز بالاخره مامانی واسه پسر نازش وبلاگ درست کرد البته یخورده دیر بود آخه الان شما 6 ماهی میشه که تو دل مامانی و دنیاش شدی ولی مطمئنم پسر مهربونم مامانشو میبخشه . تو گل پسر مهربون مامانی و من با تمام وجودم دوستت دارم جوجه طلائیم   ...
27 خرداد 1391