ایلیاایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات پسر نازم ایلیا

ایلیا و بابا جون

1391/11/4 9:13
نویسنده : مامانی
162 بازدید
اشتراک گذاری

بابا جون مهربونت هر روز قبل از اینکه برم سر کارصبح میاد خونمون و باهات کلی بازی میکنه و بعد با هم میریم شرکت و تو با مامان جون خونه میمونی.

بابا جونت خیلی مهربونه عزیزم واسه هممون حسابی زحمت کشیده . انشالا همیشه سالم باشه و سایه ش بالا سرمون ، منم که همه میدونن خییییییییییلی زیاد دوسش دارم

راستی بابا جون تو وایستادن شما نقش خیلییییی زیادی داشته اینم مدرکش:

ایلیا فسقلی و بابا جون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامانی رایان
4 بهمن 91 13:43
ایشالله همیشه سالم و سرزنده باشنده باشند


ممنونم لیلا جوونم
آوا
21 بهمن 91 9:36
آخییییییی.انشاالله زنده باشن پدرتون.سالم.شما هم زیر سایه شون.من که خدا رحم نکرد و نذاشت بابام دقیقه ای بچه مو ببینه...


عزیز دلم آوا جون مرسی ،خدا بیامرزه انشالا که سایه خودت و بابای گلش همیشه بالا سرش باشه .