ایلیاایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات پسر نازم ایلیا

شروع غذای کمکی

سلامممم به قند عسل نازم اول بگم یخورده دیر راجع به غذای کمکیت مطلب میذارم ولی خوب دلم نیومد چیزیم نذارم قشنگترینم خداروشکر خوش خوراکی بیشترم دلت میخواد غذاهای خودمونو بخوری البته منم خیلی دوست دارم چون اینجوری راحتترم بعضیا شو میشه داد بعضیاشم نه . انشالا که همیشه همینجوری باشی   اینم ١ عکس دیگه ...
15 فروردين 1392

6 ماهگی خورشید خونه ی ما

سلام پسرکم 6 ماه گذشت اصلا باورم نمیشه با وجودت چقدر روزها برام زود میگذره چقدر زود بزرگ میشی عزیزدلم امیدوارم همیشه همینطور خوب و مهربون بمونی ایلیای من ، دلمون میخواد همیشه بهترینها رو برات تهیه کنیم نفسم تا زمانی که من و بابائی هستیم امیدوارم که از داشته هات بخوبی استفاده کنی مرد کوچولوی مامانی   جونم برات بگه این روزا ماه شدی مامانی یه پسر خوب که همیشه آرزوشو داشتم عشقم روز بروز ماهتر و عزیزتر ن میتونم ذره یی از دوست داشتنمو با نوشتن بیان کنم همیشه کلمات در بیان احساسات عاجزند   این روزا وقتی دستتو میگیریم قدم بر میداری ناز من سه باریم در حین گریه هات شنیدم که گفتی ماما روی م دوومی تشدید ...
12 اسفند 1391

ماهی گلی ایلیا کوچولو

سلام عمرم  عجب سالی خوبی شده  امسال برامون با وجود کوچولوی ناز مهربون    انشالا این چند روز پایانی هم بخوبی و خوشی بگذره و ما کنار فسقلیمون عیدمونو زیباتر کنیم راستی اینم ماهی گلی  سال 91 مونه که انگاری خیلی دلش میخواست سال 92 شو با ایلیا خان عید کنه و  البته امسال 1 ساله میشه تو خونمون خیلیم شکمووووووووووو     ...
7 اسفند 1391

6 ماهگی ایلیا نفسم

سلام عزیز دل مامانی فسقلی من فقط 1 روز به 6 ماهگیت مونده فردا پسر نازم نیم ساله میشه انشالا فردا برات 1 جشن کوچولوی 3 نفره میگیرم فسقلی خودم و از هنرات میام کلی برات مینویسم دوستت دارم مامانی خیییلی زیااااااااااااااااد مرد کوچولوی من بقیه عکسات در ادامه مطلب فدات شم مامانی ایلیا خان در حال سیب خوردن ... نفسم... و ... ...
7 اسفند 1391

تولد دختر خاله های ایلیا قندعسل

پسرم اولین تولدایی که رفت اول تولد 5 سالگی کیمیا جونم بعد تولد 30 سالگی بابایی و بعد تولد 9 سالگی فاطمه جونم بود که البته فاطمه جون جشن تکلیفشم همین امسال با تولدش برگزار شد وهر 3 در زمستون پسر گلم مثل مامانش تابستونیه عکسا در ادامه مطلب تولد 5 سالگی کیمیا جوونم عکس فاطمه جونم و ایلیا و ...
18 بهمن 1391

ایلیا جونم مریض احواله

سلام عمرم این روزا یخورده سرما خوردی هیچوقت دلم نمیخواست مریضی و بی حالیتو ببینم نفسم همیشه دعا میکردم همه ی دردا و غمات مال من باشه الهی قربونت برم که با وجود بی حالی و بی حوصلگیت بازم برای مامان میخندی الهی فدات شم که اینقدر صبور و مهربونی عاشقانه دوستت دارم پسر نازم عکسی هم از این روزات نگرفتم چون دیدنت با این حال واقعا ناراحتم میکنه ایشالا همیشه سالم و سر حال باشی همه ی امیدم   ...
15 بهمن 1391

عکس آتلیه در چهار و نیم ماهگی

قربونت برم مامانی که با اینکه کوچولو بودی و خسته شدی ولی واسه عکس گرفتن کلی همکاری کردی راستی بردمت همونجایی که واسه عروسیمون رفتیم عکس گرفتیم و اونام تعجببب که چرا به این زودی ...خخخخخ خوب من عاشق نی نی بودم و خواستم با وجود نازنینت زندگیمونو کامل و لذت بخش کنم خدای مهربونم کوچولوی نازنینی رو بهم داد که بزرگترین نعمت زندگیمونه و همیشه شکرگزاریم فقط تا آخر عمرم سلامتی و خوشحالی و عاقبت بخیری تورو ازش میخوام . عکس زیاد داشتی ولی چند تاشو بیشتر برات نمیذارم   بقیه در ادامه مطلب ...
9 بهمن 1391