ایلیاایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات پسر نازم ایلیا

آفرین پسر زرنگم

ایلیای من در تاریخ 1391/03/10 در 9 ماه و 2 روزگی تونست قدم برداره و اما ماجرای قدم بر داشتن کوچولوی من: دیشب بابایی نشسته بود و نفسمو از خودش چند قدمی دورتر نگه میداشت و دستاشو ازت جدا میکرد اونوقت تو هم 3 قدم بطرفش راه میرفتی و خودتو مینداختی تو بغلش چند بار این کارو تکرار کرد تا خسته شدی و نشستی  تنها و بدون کمک گرفتن از چیزی کلی خوشحال شدیم و ذوق کردیم به پیشنهاد بابایی منم وایسادم ازتون فیلم گرفتم تا بقیه هم ببینن. پسر قشنگم: قدم بردار و از زمین خوردن نترس همیشه کسی هست که دستاتو بگیره و بلندت کنه ما تا آخرین لحظه ی عمرمون و خدای مهربون همـــــیشـــه کنارته ...
11 خرداد 1392

9 ماهگی پسر شیرینم

پســــــــــــر قشنــــــــــــگم9 ماهگیت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــارک این روزهای ایلیای مامان : مهربونم این روزا حسابی شیطون و بلا شدی اصلا ثانیه ای رو زمین بند نمیشی یا دستتتو به همه چیز میگیری و بلند میشی یا سراغ چیزای خطرناک میری همیشه هم دنبال من تو آشپزخونه ای وقتی کنارمی آرومی اما تا بلند میشم چند ثانیه ای با نگاه دنبالم میکنی اگه حس کنی دارم ازت دوور میشم یا گریه چها دست و پا دنبالم مثل برق میای بعبارتی میدووویی عاشق رانندگی هستی بابا جون و خاله هم همیشه میذارنت پشت فرمون شما هم فکر میکنی واقعاً خودت داری رانندگی میکنی کلی ژست میگیری احساس میکنم فقط شبا میتونم سیر نگات کنم و کلی بوست کنم عزیزدل ماما...
9 خرداد 1392

پسر نازنینم

به تمام خوبیها و پاکیها و مقدسات سوگند به عشق دیدن لبخند توست که به این دنیا پایبندم دلبندم ... ...
9 خرداد 1392

ایلیا و اولین تبریک به بابایی و بابا جوون

از طرف ایلیـــــــــــــــــــــــــــــــــــا به بابایی و باباجون   پیشاپیش روز پدر رو  به بابای مهربــــــــــــونم و همسر عزیزم و مرد کوچولوی خونمون ایلیای نازم تبــــــــــــــــــــــــــــریک میگم   ...
24 ارديبهشت 1392

جشن دندونی قند عسل

سلام سلام بمناسبت دندون در آوردن پسرک نازمون ما براش یه جشن دندون کوچولو گرفتیم البته تو خونه ی خودمون نشد بگیریم آخه پسر گلم هنوز کوچولوئه و همش دلش میخواد بغل باشه و باهاش بازی کنیم و باید بیشتر به اون میرسیدم از طرفی مرخصی هم نمیشد بگیرم آخه 1 هفته مرخصی گرفتم واسه مسافرتمون آخه داریم میریم کیش بخاطر همین بابای مهربونش جشن رو تو رستوران گرفت پســــــــــــــر مـــــــا فوق العـــــــــــــــــــــــــــــاده ست  الهیییییییی فدات شم امیدوارم بقیه ی دندوناتم همینجور بی دردسر و بی درد در بیاد تا عزیزترینم اذیت نشه چند تا عکس برات میذارم تو ادامه مطلب کیک جشن دندونی که البته اونی که میخواستم نشد ولی خو...
12 ارديبهشت 1392

پسر قشنگمممم 8 ماهه شد

قشنگترینم 8 ماهگیتو درحالی کامل کردی 2 تا دندون ناااااااااااااز در آوردی اولی 92/1/29 و دومی 92/1/30 اصلانم اذیتم نکردی عزیزم نازترینم الان همش دستت تو دهنته و کنجکاوی که اینا چیه که تو دهنمه الهیییییی من فدات شم نازم دلمممممممم خیلی برای خنده های بی دندونت تنگ میشههههه نفسم    سلام سلام صد تا سلام                                         من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم            &n...
12 ارديبهشت 1392

7 ماهگی ایلیا خان

 1 ماه دیگه از پیش ما بودنت گذشت دلم میخواد لحظه لحظه های کودکیتو به ذهنم بسپارم و کنارت باشم و از لحظه به لحظه های با تو بودن لذت ببرم چقدر زود گذشت این 7 ماه برام تا وقتی که نی نی خاله نیومده بود هنوز فکر میکردم نفسم هنوز همون نی نی 3 کیلویی خودمه که روز اول دیدمشو بغلش کردم عجب لحظه ای بود یادش بخیر چه حس خوبی دارم در کنارت و چه حس قشنگیه حس مادر بودن این روزا دیگه سینه خیز میری به عبارتی استــــــــاد شدی حسابی شیطون شدی حسابییییییییییییی کلمه های     بابا                   ما ... &nbs...
17 فروردين 1392

کوچولوی خوش قدم

فرشته کوچولوی خاله سمانه بالاخره طاقت نیاورد و دیروز 10 بهمن 91 مصادف با میلاد حضرت رسول اکرم (ص) و امام صادق (ع) قدمهای کوچولوشو به این دنیا گذاشت یعنی 2 هفته زودتر بدنیا اومد و به این مناسبت بابا و مامان گلش اسمشو " امیر محمد " گذاشتند ( قرار بود ماهان باشه) عجب روز خوبی برامون شد انشالا که خدا همه ی نی نی ها رو برای پدر و مادرشون حفظ کنه ،  تو ام واسه مننننننننن خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتت عکسشم گرفتم میذارم ...
15 فروردين 1392